۱۳۸۷ مرداد ۱۲, شنبه

ادبيات در دوره ی قاجار

دوره‌ي حكومت قاجاريه بر ايران منشأ تحولات گسترده‌اي در جنبه‌هاي سياسي، اجتماعي، ادبي، اقتصادي و ... در جامعه‌ي ايران شد. تحولاتي كه تأثيرات ـ مثبت يا منفي ـ آن هنوز هم بخوبي در جامعه احساس مي شود. و اين تأثير به حدي است كه به جرأت مي‌توان ادعا كرد كه اگر كسي تاريخ قاجاريه را به دقت مطالعه نكرده باشد، هرگز قادر به فهم تحولات كنوني جامعه و ارائه تحليل جامع و دقيقي از آن نخواهد بود.
يكي از وقايعي كه در دوره قاجاريه قابل بحث و بررسي است، جنبش ادبي در اين دوره است كه به بازگشت ادبي نيز مشهور شده است. با اينكه دوره‌ي بازگشت ادبي در حقيقت از اواخر عهد صفويه آغاز شده ولي دوره ي باروري و اشاعه و گسترش آن در عهد قاجاريه بوده است و در اين دوره شعرا و نويسندگان بزرگي ظهور كردند كه با اجتناب از سبك و اسلوب نويسندگان دوره‌ي صفوي كه ويژگي آن بخصوص پيچيده نويسي و استفاده‌ي زياد و بي رويه از لغات و تركيبات و اصطلاحات عربي بود ، روش جديدي را با بازگشت به روش نويسندگان قديم ، چون بيهقي و ... بنيان گذاشتند. كه ادامه‌ي آن به ادبيات مردمي دوره‌ي مشروطه منتهي شد.
عواملي كه موجب ايجاد تفكر بازگشت ادبي شده‌اند را محققين رشته‌هاي مختلف به شيوه‌هاي متفاوت مورد بررسي و تحليل قرار داده‌اند، اما بايد گفت كه شايد مهمترين علت ايجاد ـ و يا بويژه گسترش ـ چنين سبكي در بيان نويسندگان و شعراي آن دوره، نياز آنان به ايجاد ارتباط گسترده با مردم بوده است. مردمي كه توان درك و فهم دقيق مطالب نويسندگان و شعراي دوره‌ي قبل از بازگشت ادبي را نداشته‌اند و اين نياز با تأسيس روزنامه‌هاي مختلف و نيز نياز به ايجاد آگاهي در طبقات مختلف مردم در جريان نهضت مشروطيت و قيام‌هاي قبل از آن بوده است و شايد به همين دليل است كه مي‌بينيم شاخص‌ترين چهره‌هاي اين جنبش ادبي ـ بويژه در زمينه‌ي نثر ـ را كساني تشكيل مي‌دهند كه در اصلاح افكار عمومي زمان خويش نيز نقش بسزايي داشته‌اند.
الف: علل بازگشت ادبي
اولين مسأله‌اي كه در دوره‌ي بازگشت ادبي قابل بررسي است، مسأله‌ي علل و عواملي است كه نويسندگان و شعراي اين دوره را به انديشه بازگشت مي‌اندازد. البته اين علل را محققين معاصر از ديدگاه‌هاي گوناگون مورد بحث و بررسي قرار داده‌اند كه مي‌توان نظرات آنها را در دو گروه بزرگ طبقه بندي كرد. اول دسته‌اي كه با نظر موافق به اين جريان توجه كرده‌اند و دوم كساني كه با نظر مخالف به اين تحول نگريسته‌اند و ما در اينجا ابتدا نظرات هر دو طرف را نقل كرده و سپس به نتيجه گيري خواهيم پرداخت.
« در دوران حكومت ناتوان شاه سلطان حسين و در پايان غم انگيز صفويه و در عهد خودكامگي‌هاي نادر، فتوري كاملاً توجيه پذير دامنگير ادبيات است. ظرافت كاري‌ها و ريزه كاري‌هاي هندي فقط در آرامش مرگبار و دوران رژيمي منحط چون دوران سلسله‌ي صفويه كه مخارجش صرفاً از راه كشاورزي تأمين مي‌شد، مي‌توانست رونق بگيرد، نه در بحبوحه‌ي اغتشاشات بزرگ وكوچكي كه در سده‌ي 12/18 زخم‌هايي چنان كاري بركشور وارد ساخت.
« ارتباط ايران با اروپا و آشنا شدن بعضي از افراد باسواد ايراني با مظاهر تمدن علمي اروپا به توسعه‌ي نهضت ادبي و علمي ايراني كمك كرد ... دوران قاجاريه را هر چند كه از لحاظ نهضت ادبي، خاصه شعر و شاعري، مي‌توان دوره رنسانس اروپا در قرن چهاردهم و پانردهم ميلادي دانست ليكن از لحاظ علمي بسيار فقير است. »
« سبك پيچيده و سنگين و پر از ابهام نثر نويسي دوره‌هاي مغول و تيموري كه تا عصر صفويه نيز رواج داشته است و بعضي از نويسندگان دوره افشاريه و زنديه نيز از آن پيروي كرده‌اند. در دوره قاجاريه بتدريج به ساده نويسي مبدل گرديده است. »
« گسترش و رواج اين شيوه از شاعري { شعر براي مردم عادي } كه همراه با عوامل ديگر موجد سبك هندي گرديد. بمرور زمان و با سست شدن اركان سلطنت صفوي و فتنه و آشوب افغان ( 1134 ـ 1148 ه‍. ق. ) و ظهور نادر شاه افشار ( 1148 ـ 1160 ه‍. ق. ) و دوران فترت بعد ازاو تا سلطنت كريم خان زند و تا ظهور و استقرار دولت قاجار (1193ه‍. ق. ) و آشفتگي حاكم بر اوضاع و احوال ايران بعلت ظهور بعضي از شاعران تنك مايه و كم ذوق، سير قهقرايي در پيش گرفت و شعر فارسي دستخوش زوال و ناخوشايندي گرديد و اصطلاحات بسيار زياد عاميانه، اغراق‌هاي غير قابل قبول، معاني متضاد و مبالغه آميز، تشبيهات و استعارات دور از ذهن، شعر اين دوره را از حالت طبيعي خود خارج نمود و زبان ناقدان سخن و صاحبان ذوق و هنر را به اعتراض گشود. ناخشنودي سخن سنجان و اديبان از وضع موجود فكر تازه‌اي را بدنبال آورد و موجب رها كردن سبك هندي و شيوه جديد شعر و شاعري شد. ناقدان شعر معتقد بودند كه شيوه شاعران سبك هندي مانند كليم كاشاني و صائب تبريزي خلاف فصاحت و بدور از بلاغت است لذا بر همه شعرا فرض است كه براي حفظ ارزش‌هاي ادبي به شيوه قدما كه توأم با فصاحت و بلاغت بوده است، بازگشت نمايند. »
« اين گروه { انجمن خاقان در دوره فتحعلي شاه } براي احياي ادب فارسي كه از عهد صفويه راه انحطاط پيموده بود، بر آن شدند كه از شيوه قديم استادان نظم و نثر پيروي كنند. بر اساس اين انديشه دوره بازگشت ادبي آغاز شد. »
ادوارد براون علت بازگشت ادبي را از سويي عدم توجه ممدوحين به شعراي قصيده سرا و از سويي رابطه‌ي جدي شاعر با مردم و يا به تعبيري وقف شعر براي مردم از سوي شعرا مي‌داند. نظراتي كه نقل شد بيشتر بر اين اساس استوار است كه نهضت بازگشت ادبي در دوره‌ي قاجار امري محتوم و ناگزير بوده و نهايتاً امري مطلوب تلقي مي‌شود. زيرا زبان پيچيده و همراه با اغراق نويسندگان دوره‌ي صفوي و افشاريه و زنديه به سادگي نزديك شد و به همين دليل ارتباط انديشمندان اعم از شعرا و نويسندگان با مردم تسهيل شد كه ثمره ي اين ارتباط نزديك، رشد آگاهي‌هاي اجتماعي و سياسي توده‌ي مردم بود كه در نهايت به انقلاب مشروطيت منتهي شد.
از سوي ديگر گروهي از محققين علت توجه عده‌اي از شعرا به نهضت بازگشت ادبي را ناتواني اين گروه از سرودن شعر به سبك هندي مي‌دانند و نه لزوم ساده نويسي:
« نهضت بازگشت، فقط به سان كودتايي بود براي ساقط كردن سلطنت انحصاري دودمان سبك هندي، كه همه از آن به تنگ آمده بودند، و ايجاد ملوك الطوايفي در شعر و ادب، با اين تفاوت كه هيچ چهره درخشان‌تر از چهره‌هاي پيش پيدا نكرد سهل است كه مشتي آدم‌هاي دروغين بوجود آورد. »
دكتر خاتمي كه در كتاب خود بطور خاص به وضعيت ادبي دوره ي بازگشت ادبي پرداخته است، در تأييد اين نظر اخوان مي‌نويسد:
« اين مجموعه بر آن است كه با آوردن شواهدي از شعر دوره اول بازگشت ادبي نشان دهد كه بر خلاف نظر شايع، شاعران دوره بازگشت ادبي، بعلت ناتواني از تتبع سبك هندي به مخالفت با آن پرداخته‌اند و چون نمي‌توانسته‌اند مانند بزرگان سبك هندي، نازك انديش و خيالپرداز و مضمون آفرين و لفظ تراش و تركيب ساز باشند. لذا روي به سبك عراقي و خراساني نهاده و البته كه در شيوه قدما هم موفقيتي كسب نكرده‌اند. »
با توجه به مجموع استدلالاتي كه از جانب موافقين و مخالفين نهضت بازگشت ادبي از محققين نقل شد. بطور اجمال مي‌توانيم بگوييم كه ممكن است كه نهضت بازگشت به علت ناتواني عده‌اي از شعرا و نويسندگان از سرودن شعر و نگارش نثر به سبك هندي و روش نويسندگان دوره‌ي صفوي و ... ناشي شده باشد و يا نياز نويسندگان به ارتباط نزديكتر و مؤثرتر با توده‌ي مردم و يا عدم توجه پادشاهان و درباريان به شعراي مديحه و قصيده سرا، علل ايجاد نهضت بازگشت ادبي شمرده شوند. اما نتيجه‌ي اين نهضت بطور كلي به نفع توده ي مردم ارزيابي مي‌شود. زيرا اگر اين ارتباط نزديك و با زباني بدون پيچيدگي با مردم نبود، آگاهي توده ي مردم نسبت به وضعيت سياسي، اجتماعي و ... جامعه ي خود تا آن حد افزايش نمي‌يافت كه در صدد تغيير نظام سياسي كشور برآيند و از ياد نبريم كه نهضت مشروطيت به تعبيري اولين حضور جدي توده‌هاي مردم براي ايفاي نقشي مؤثر در تغييرات سياسي و اجتماعي كشور بوده است و اين همه مرهون افكاري است كه به واسطه‌ي همين نهضت بازگشت ادبي با زباني ساده در اختيار مردم قرار گرفته است.
ب: ويژگي‌هاي ادبي دوره‌ي بازگشت:
در خلال صفحات قبل درباره‌ي علل بازگشت ادبي مطالبي ذكر شد و در اينجا درمورد علت نامگذاري اين جنبش به بازگشت ادبي و شيوه و محدوده ي كار در اين دوره و نيز ديگر تحولات ادبي دوره‌ي بازگشت مي‌پردازيم.
« رضا قليخان در مقدمه مجمع الفصحاء تجديد حيات ادبي و بهبودي و سلامت ذوق شعري را از تشويق فتحعليشاه دانسته است. خودش هم بتخلص خاقان اشعار مي‌سرود و عده كثيري از شعرا را در دربار گرد آورد ... شعراي اوايل اين عهد را ميبايستي در فصل سابق مي‌گنجانديم اما آن فصل بيش از حد مفصل شده بود و گنجايش نداشت. نقطه افتراق و اختلاف اين گويندگان با شعرايي كه بلافاصله پيش از آنها زندگي مي‌كرده‌اند اينست كه يكباره بتقليد استادان متقدم پرداخته و بسبك عرفي و صائب و شوكت و غيره پشت پا زدند ... اين نكته از دو راه ثابت مي شود. شبلي نعماني ... مي‌گويد شعر فارسي از رودكي شروع و بصائب ختم گرديد و شعراي متأخر مثل قاآني و ... مقلد اساتيد قديم بوده‌اند خاصه فرخي و منوچهري. رضا قليخان نيز همين نظر را دارد اما طور ديگري تعبير مي‌نمايد. بنا بر رأي او شعر فارسي از چند قرن باينطرف رو به تنزل نهاده و در آخر دوره ماقبل قاجاريه بكلي فاسد و باطل گرديده بود و شعراي اوايل اين عهد با عدم متابعت از سبك آنها و بازگشت بطرز گويندگان قديم كاري پسنديده و لازم كردند و شعراي ذيل را از متقدمين مي شمارد كه مخصوصاً طرف تقليد واقع گرديدند: خاقاني، عبدالواسع جبلي، فرخي، منوچهري، رودكي، قطران، عنصري،مسعود سعد سلمان، سنايي، جلال الدين رومي، ... ، فردوسي، نظامي، سعدي، ... ، ناصر خسرو، اديب صابر، تمام اين شعرا قبل از سقوط خلافت عباسيان و هجوم مغول بدرود زندگاني گفته‌اند.
« رسم گويندگان اين عصر از لحاظ ذوق هنر پردازي تقليد از اعاظم متقدمين است بفرق اينكه بجاي معاني اشعار و اقوال آنان عبارات متكلف اغراق آميز گذاشته شد و از آن بدتر در مباحث مربوط بموضوعات جنسي انحراف خلاف فطرت رو داد. »
« شاعراني كه بعلت فراواني ذكر حال و كارشان از حوصله اين مقال خارج است اعتقاد داشتند كه بايستي به سبك هندي كه به رغم ايشان موجب سستي اركان شعر و ادب فارسي بوده است پشت كرد و با بازگشتن به شيوه پسنديده قدما و استادان سبك عراقي، روح تازه‌اي به كالبد شعر فارسي دميد، اين تفكر تا پايان دوره قاجاريه بشدت و قوت حاكم بود و تا اين زمان پيروي از سبك هندي مذموم شمرده مي‌شد ... موضوعات و مضامين شعراي اين دوره كه مورد توجه گويندگان دوره بازگشت بوده است بيشتر توصيفات، مدح، وعظ و اندرز، مدايح و مراثي معصومين، داستانهاي حماسي، تاريخي و ديني، داستانهاي عاشقانه و غزل بوده است. »
« قالب شعر در دوره بازگشت فاقد هر گونه ابتكاري است و اگر از تصنيفهاي اواخر دوره قاجار بگذريم، وزن شعر اين دوره نيز حكايت از تحول و تازگي ندارد.
قصيده و غزل و مثنوي و قطعه و رباعي و دو بيتي و گهگاه مستزاد و مسمط از معمول‌ترين قالبهايي است كه مورد توجه شاعران اين دوره قرار گرفته است و از ميان اين قالبها، قصيده و غزل پركارترند. قصيده را معمولاً به سبك خراساني و به تقليد از عنصري و منوچهري و انوري و فرخي و خاقاني سروده‌اند و در غزل بيشتر پيرو سعدي و حافظ بوده‌اند. »
« شاعر درباري ضمن ستايشنامه‌هاي گزافه‌آميز، اين خداوندان غرق در نعمت و بيخبر از عالم هستي را به اعمالي كه نكرده بودند و به صفاتي كه نداشتند مدح مي‌كردند و مادح و ممدوح، با اينكه ابتذال اين گونه سخن را درمي‌يافتند، هر دو خرسند و دلخوش بودند. »

هیچ نظری موجود نیست: